سلام.
چند روز پیش با وی کوچک رفته بودیم طب سنتی.
می خواستن حجامتش کنن،پرستاره بهش میگه:
می خوام رو کمرت نقاشی بکشم:) چی بکشم؟
+یه عروس با یه گربه:))
بعد از اینکه کارش تموم شد اومده برا من تعریف کنه:
خاله اون خانومه برام یه عروس با یه گربه کشید.ولی با نوکِ مدادی کشیدشون(مداد نوکی منظورشه) یکم نوکِ مدادشم تیز بود.:( سوزم گرفت.:(
فرداش که پنبه ی حجامتش رو مامانش براش کند میگه:مامان ازش عکس بگیر ببینمش.
عکسو بهش نشون دادیم : اِ.این که هیچ عروسی نیست.:( هیچ گربه ای هم نیست.:(
*به بچه ها حتی برای اینکه بشینن تا کارتون رو انجام بدین دروغ نگین.بالاخره می فهمن.:(
شاید اون لحظه نشست و پرستار کارشو کرد اما دیگه نمیاد که براش حجامت کنن.:(
#خواهرزاده کوچک:)
لحظاتتون پر از خوشحالی و بی غم و رنج.^^
یاعلی.
درباره این سایت