زنگ تلفن به صدا در اومد.

بابا تلفن رو برداشت:عجب.عجب.انا لله وانا الیه راجعون.»

 

قلبم اونقدر محکم میتپید که احساس می کردم الانه که بیاد بیرون.صدای قلبم رو به وضوح می شنیدم.

با عجله از اتاق بیرون رفتم:چی شده؟؟؟0_0

مامان:زن عمو پری مرحوم شد.

 

یادمه بچه که بودم  حدود 4 سالم بود.مثل یه عکس یادمه که یه بار رفته بودیم خونه عموم اینا زن عموم بلندم کرده بود کنار لوسترشون.کریستال های لوستر رو می گرفتم و می خندیدم.

هر وقت زن عموم رو یه جا می دیدم اون خاطره رو یاد آوری می کرد.شاید به خاطر همینه که موجب شده هیچ وقت یادم نره.

همیشه بهم می گفت:یادته بچه بودی بلندت کرده بودم کریستال های لوستر رو می گرفتی و می خندیدی؟

 

اونموقع ها اعصابم خورد می شد از اینکه همیشه همینو تکرار می کرد.اما الان می گم:ای کاش هنوز هم بود که تکرار کنه.

 

دیروز پاییز بهم گفت که:پرتو زن عمو پری کرونا گرفته.

اما بعد خبر شنیدم که تستش منفی بود.

 زن عمو پری بر اثر ایست قلبی فوت شد.

 

حالا بیشتر از همیشه می خوام که:اللهم اشف کل مریض.خدایا همم ی بیماران درگیر کرونا یا درگیر هر بیماری دیگه ای رو شفا بده.خدایا شر این بیماری رو از کشورمون کم کن.

 

یاعلی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها